جدول جو
جدول جو

معنی خطی گذار - جستجوی لغت در جدول جو

خطی گذار
(پَ / پِ بُ دَ / دِ)
نیزه گذار. نیزه زن. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خطی در معنای نیزه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی گذار
تصویر پی گذار
پی گذارنده، پایه گذار، بنیان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(پُ کَ دَ / دِ)
کاتب. (ناظم الاطباء). قلمزن. (از آنندراج) ، نیزه داری که نیزۀ کوچک در دست گیرد. (ناظم الاطباء). خطی گذار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خط گذار
تصویر خط گذار
خامه زن (خامه قلم)، نیزه ور
فرهنگ لغت هوشیار
پی گذارنده پایه گذار بنیان نهنده، قدم گذارنده، جای عبور محل گذاشتن قدم معبر: بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود سرای حاسد تو پی گذار آتش و آب. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار